سفارش تبلیغ
صبا ویژن

واژه های زندگی

سبقت مجاز

 مگه میشه لحظه ها را همینطوری گذراند تو  در لحظات انتخاب بشی اما جائی برای من نباشد؟  باور کن که به من سخت می گذرد بخاطر اینکه احساس کمی بودن از ترا در خود نمیبینم فقط مسئله ای که هست کمی در کارهایم عجله دارم که از قدیم هم گفته اند :  عجله کار شیطانه . می خواهم که دیگرعجله نکنم .  چه خوبه که در هر امور زندگی آرامش خود را حفظ کنیم تا بتوانیم موفق باشیم.نه آرامشی که ما را در لحظات خوب زندگی جا بگذارد.آن آرامشی که به ما فرصت فکر کردن ودرست تصمیم گرفتن را دهد .دوست دارم دیگه برای همیشه از تراوشات ذهنیم برصفحه قلم بزنم .البته از قبل هم از افکارخود کمک میگرفتم وهمراه از مطالب متفرقه اما دیگر تصمیم دارم که خودم باشم یک خودی واقعی.هر چه مطالب که دور و برم هست کنار می گذارم وفقط آنچه در اندیشه ی خویش دارم می نگارم .تا به حال دوست داشتم فقط بنویسم ،فقط نوشتن. اما حالا دوست دارم آنچه که هستم بیان کنم .یک بیان واقعی از وجود خدا دادیم.


چه خوبه که ....

  

مهم اینکه ما بتونیم واژه ها رو خوب بکار ببریم واز آنها انگیزه های جالب و خوندنی بسازیم حالا یکی میگه منبع هر مطلب رو باید بگوئی همینکه طرف تونسته اقدام کنه کافیه واین هم بدونیم که همین اقدام به مرور زمان یک تراوش ذهنی رو در او بوجود می آره که دیگه نیازی به این نیست که از مطالب دیگه ای استفاده کنه پس چه خوبه که ما هم به همدیگه این فرصت رو بدهیم تا بقولی طرف پله ،پله به پیش بره تا بتونه به یک تکامل فردی برسه وبدون که دیگه امان نداده پیش میره پس خیلی زود بر ذهنش نزنیم که ای بابا این از فلان منبع است باور کن که دیگه انگیزه ی طرف رو با همین برخورد می کشیم بدون که داریم اشتباه میکنیم  .چه خوبه همدیگر رو درک کنیم .چه اشکالی داره از اشعار فلان شاعر استفاده بشه ویا چه اشکالی داره که از داستان فلان نویسنده استفاده بشه همینکه منظورشو می رسونه خیلی ارزش داره .یه روزی پیش می آد که طرف خودش شعر  رو آغاز میکنه ویا اقدام به نوشتن داستان از تراوشهای ذهنی خود میکنه مگه ما از اول زندگی چیزی رو میدونستیم ؟خوب همینه دیگه یواش، یواش تا به اوج هستی رسیدن وهمیشه بودن. 

 


باید ها ....

 ((بایدها همیشه فشار روحی وخستگی در انسان بوجود می آورد،هر قدر شخص سعی کند ((باید)) های خود را بیشتر به صورت عمل در آورد،این خستگی وفشار بیشتر خواهد بود.بعلاوه در نتیجه ی عمل بیرون افکنی یا تعکیس،در روابط انسانی افراد اختلالاتی به وجود می آید.))

آیا بایدها بخش مهمی از زندگی ما را مشخص می کنند؟آیا فکر میکنیم که باید نسبت به کل مسائل مسئول باشیم؟.همیشه کار کنیم؟آیا هر زمان که در انجام یکی از بایدها ناتوان بودیم خودمون را سر زنش بکنیم وآن فشار وناراحتی واختلالاتی را که در زندگی وجود داردبر خود تحمیل کنیم؟به همان اندازه که بایدها در زندگی ما هست نبایدها نیز وجود دارد .از جمله نباید گستاخ باشیم، نباید مورد خشم قرار بگیریم،نباید کارهای احمقانه انجام دهیم، نباید شهوت پرست باشیم، نباید کارهای کودکانه بکنیم،نباید عبوس باشیم نباید رفتار تجاوز گرانه یا اهانت آمیز داشته باشیم _ وتعداد زیادی نبایدهای دیگر.اما هیچ اجباری نیست که این بایدها ونبایدها را بر خود تحمیل کنیم.اگر انسان خود داری ومتانت نداشته باشد یا چیزهائی را نفهمد آسمان به زمین نمی آید.ما اجازه داریم  که در صورت تمایل با وقار ومتین نباشیم.اگر طبق بایدهای دیگران نبودیم هیچکس به ما نمره نمیدهد وما را مجازات نمیکند. از این گذشته ما نمیتوانیم همیشه در قالب آن شخصیتی برویم که نمیخواهیم باشیم. اینکار غیر ممکن است. بنابراین هر گونه بایدی منجر به ایجاد فشار وخستگی میشود زیرا نخواهیم توانست توقعات بیمار گونه واشتباه آمیز خود را برآوریم.فشار روحی وناراحتی روانی نتیجه ی موقر نبودن ،حمایت نکردن از دیگران ،محتاط نبودن وغیره نیست،بلکه ناشی از تحمیل باید هاست.

تنها  در قانون رانندگی بایدها ئی سر چشمه ی عالی دارد که باید اجرا شوند.


به این رسیدم که...

 

هر چه در زندگی ساده تر باشیم بهتره

حالا همین وبلاگ رو که در نظر بگیری با بوجود آوردن کدهای مختلف باعث میشه که بارش سنگین شده ودیر جواب بده بهر حال شما دوستان هم منو ببخشید مقصر کدهای جاواست نه من. البته اگه خودم هم بخواهم میتونم از اونها صرف نظر کنم، ها  ولی خوب چه کنم که علاقه مند شدم.

خوب پس هر چه ساده تر باشیم خودمون راحتتریم.


قضاوت درست

 

تا از ما  خواسته نشود ما که نباید برای کسی تصمیم بگیریم اگه هم خواسته شد اگه در موردش اطلاعاتی داشتیم در حد توان پاسخگویش هستیم اما اگه درآن  مورد اطلاعات کمی داشتیم  خوب به طرف میگوئیم ببخشید نمیدونم .گفتن نمیدونم بهتر از ایجاد اطلاعات غلط وناجور است. ویا در اجتماع هستیم نمی بایست در مورد شخصیت اشخاص قضاوت کنیم .چرا که هر کسی با شیوه ی خاصی تأدیب شده اما در مورد کسی که میدانیم باعث انحراف جامعه ایست باید ایستادگی کرد .چرا که یا نامبرده جاهل است که می بایست متوجه  شود ویاخود در منجلاب قرار گرفته ومیخواهد دیگران را هم با خود همراه کند ویا واقعا مخالف ودشمن است که ساکت بودن در این مورد از گناهان کبیره بشمار می آید.

واما برای شناخت من : هر کسی یکجور با من ستیز کرد که مرا بشناسد اما مدام ومدام با کوهی ازصبرروبروشد.خوب گناهکارش نمیدانم ولی این نیست شیوه ی شخصیت شناسی .شیوه یشخصیت شناسی رو میبایست از عالمان بیاموزند که چه جالب اشخاص را متقاعد میکنند وپی به وجودشون میبرند.گناه هر کسی به خود شخص مربوط است اما اگه آن گناه بخواهد ریشه بدواند می بایست آن ریشه قطع شود.گناهی که باعث متزلزل شدن شخصیت اشخاص شود ،گناهی که باعث فاسد شدن اشخاص شود،گناهی که باعث  نابودی  جامعه شود آن حرکات ناموزون بایستی محو ونابود شود.شاید بلواقع فردی منظوری برای ایجاد گناهان کبیره نداشته باشد اما خود بخود ویا در اسارت ندانمها قرار گیرد وهمین گسترش یابد تا مرز حتی نبودنها یعنی تا مرز سقوط . آنجاست که اگه خدا بخواهد تلنگوری به او بزند ویا بقولی بیدارش کند .یا اشخاصی سر راه او قرارمیدهد تا اورا از جهالت بیرون آورند.ویا اینکه اگر لیاقت نداشته باشد ولایق جهل مرکب باشد رهایش میکند اما باز رهای رهایش نمیکند بلکه از سر لطف ومحبتش هر از گاهی بایوه های مختلف او را هوشیار میکند.اما افسوس که اگر متوجه ی این همه الطاف الهی نشود دگر حسابش با کاتب الکاتبین است.


امید به خدای بزرگ

 

امید به خدای بزرگ چاره ی هر مشکلست.خداوند می فرماید اگه امیدت رو به کوه قاف کنی امیدت رو از خود میگیرم.

پس امید به خدا بزرگترین سعادت بشریست 

بار الها!

قلبم را از محبت نسبت به خودت،ترس از خودت،

تصدیق وایمان به خودت،هراس از خودت،

وشوق به خودت،لبریز ساز ،

ای صاحب بزرگی وکرامت!

 

چه نور آفتاب از شب جدا شد

تو را صبح و طلوع و استوا شد

فقط میتونم بگم خدایا شکرت که ما را نا امید از لطف وصفایت نمیکنی

هر سر با لائی سرا زیری رو همراه داره .هر سختی آسونی .

اینطور هم که فکر میکردم خدایا خشم وغضبت رو در

 توندیدم تو خیلی مهر بانتر از اون هستی که فکرش

  رومیکردم درست نتیجه ی اعمال هر زحمتی رو

 رحمت قرار میدی چقدر مهربون و دلنشین.


راز بودن

 

سازنده ترین کلمه((گذشت)) است...آن را تمرین کن. پرمعنی ترین کلمه((ما)) است...آن را به کار بر. عمیق ترین کلمه((عشق)) است...به آن ارج بده. بی رحم ترین کلمه(( تنفر)) است...با آن بازی نکن. خودخواهانه ترین کلمه((من)) است...از آن حذر کن. نا پایدارترین کلمه((خشم)) است...آن را فرو بر. بازدارنده ترین کلمه((ترس)) است...با آن مقابله کن. با نشاط ترین کلمه ((کار)) است...به آن بپرداز. پوچ ترین کلمه((طمع)) است...آن را بکش. سازنده ترین کلمه((صبر)) است...برای داشتنش دعا کن.  

حق و ادا کردن مشکل نیست.چشم در پی حق نگهداشتن عذاب دارد. صدای حق شنیدن آرامش آور است پس آرام بمان.  اما سوز پشت سر حق شنیدن دردناک است.دید پاک بر حق نمودن پر نور است . چشمداشت بر حق دیگران ظلمت است.خواهی خیر در دو جهان یابی. در حد حق خودت باش .در غیر این صورت عاقبت ندارد.این سفره ای که خداوند گستراند  مال من ویا تو تنها نیست. پس رعایت وجود دیگر اشخاص را کنیم هر شخص کامل اختیار خود را دارد چرا که راه را مشناسد پس برایش تعیین تکلیف نکنیم.بلکه آنچه حق وحقوق اوست باید پرداخته شود .هر آنچه برای پدر ومادر انجام داده ای وظیفه ات بدان پس منتی بر سر دیگر اشخاص نگذار.با منت گذاشتنت سستی ایمانت رو ثابت میکند چرا که خداوند در قرآن کریم می فرماید به پدر ومادر خود احسان کنید.باز هم میگویم با ادای حق دیگران بار سنگینی را از دوش خودت خلاص کرده ای پس ناراحت نباش.دوست دارم دوست بداری وبرای بودنها تلاش کنیمبرای زیستن برای بهتر شدن از خود گذشتگیها اوامر پیش وپا افتاده رو کنار بگذاری وبه واقعیتها رو کنی که اینست اساس بودنهالحظه ها رو بیهوده هدر ندیم از لحظه ها زندگی امید بخش بسازیمخود را دریابیم برای ابد زیستن اونقدر خوب باشیم که احساس بودنها برای همیشه جاودان وپایدار بمونهاونقدر بهم خوبی کنیم تا بدی از زمین ریشه کن بشهاونقدر قدر همو بدونیم تا نفس سر کش بدیها از ما تا انتها دوری کنهچرا همیشه خود را منتظر میدونیم این همون حس عاشقانه من وتوست که مارو از بی کسی هامون جدا میکنه اونقدر خودشو توی قلبامون قرار داده که فقط جز او راهی رو نمی یابیمهمچون ما رو منتظر به خوبیها گذاشته تا اوج با او بودن رو در ما همچون شهد عسل دلا رو بی قرار کردهیک انتظار شیرین که اگه این نبود دنیایمون بحدی سخت میگذشت که تحمل موندن نبود.آره ، همین پاکیهای دل وروح که عشق رو می سازه عشق با او بودن در اون عجین شدن وبه او رسیدن.

 

 


ذهن خود را برای موفقیت برنامه ریزی کنیم

 

 به خاطر خود انگاره ای که داریم آنچه را که اغلب به آن فکر میکنیم همان میشویم. اندیشه ی ما وآرزوهای مسلط وغالب ما تبدیل به واقعیتهای ما میشود .موضوعاتی که ما به آنها فکر میکنیم وطرز فکر کردن ما درباره ی آنها میزان سلامتی،ثروت،خوشبختی ورضایت ما را در صحنه های مختلف زندگی تعیین میکند. باید سعی کنیم که تنها به آنچه میخواهیم فکر کنیم.هر چند اندیشه های گذشته ی ما زندگی فعلی ما را شکل داده اند ما از آن جهت در موقعیت فعلی خود قرار میگیریم که خودمون آنرا خواسته ایم می توانیم با کنترل کردن ذهن هوشیار خود از همین حالا به بعد در شرایط مطلوبی قرار بگیریم.می توانیم زندگی خود را  به چیزی عالی وبی کم وکاست تبدیل کنیم.میتوانیم دائم ذهن خود را با پیامهائی بمباران کنیم.ایجاد این تغییرات در زندگی هر گز آسان نیست عمری سپری میشود تا به موقعیت فعلی خود برسیم.به تلاش فراوان نیاز داریم تا شرایط خود را تغییر دهیم که خوشبختانه ،این زحمت تولید ارزشی میکند که میتوانیم از آن بهرهمند شویم.برای اینکه به نتایج متفاوتی برسیم ،باید خودمونو تغییر بدیم.باید هدفها وایده هائی را که در باره ی خودمون داریم هم تغییر بدیم. باید تصویر ذهنی جدیدی رو در خودمون ایجاد کنیم. بر اساس قانون همخوانی ومطابقت ، دنیای بیرون ما که منعکس کننده ی دنیای درون ماست. باید درون خود را تغییر دهیم تا بیرونمون هم تغییر کند.اولین ومشکلترین مانعی که تجربه میکنیم مانعی است که در درون ما قرار دارد که این ذهن نیمه هوشیار ماست که میخواهد با آنچه که در گذشته گفته ایم وانجام داده ایم سازگار بماند.مهم است که ما با مکانیسم هم ایستائی با اطلاع باشیم .طبیعت حکم میکند با آنچه در گذشته بوده ایم سازگار باشیم وبه آن ادامه دهیم .اما برای اینکه به موقعیتهای شایان توجه برسیم. باید این حوزه راحت را ترک کنیم.

تا چند ز تنگنای زندان وجود          ای کاش سوی عدم دری یافتمی   


عینک بدبینی رو بردار

 

حقیقت را در چه میتوان دید؟

حقیقت بنیاد فضیلت است ،به هر قیمت شده حقیقت را باید دریافت وبه هیچ وجه و بها آنرا نباید از دست داد .حقیقت ،جاودانه منور وپرتوش را بر بامها می تاباند .حقیقت بزرگتر از جهان است. حقیقت ولو بر زمین افکنده شود باز قد می افراشاند وجاودانه زنده است ولی اشتباه همینکه آسیبی دید چندی ناله میکند وسپس در میان مریدانش محو میشود. همه چیز گذرا ست وفقط حقیقت پا برجاست.

هوا خواه توام جانا ومیدانم که میدانی      که هم نادیده می بینی وهم ننوشته میخوانی 

 اصول خلق نیک آمد عدالت             پس از وی حکمت وعفت شجاعت

کسی کو متصف گردد بدین چار

 حکیمی راست گفتار است و کردار

 نظر در مورد مریخیها و ونوسیها ::

نوع مریخی_ خود را تحمیل میکند واز نشان دادن حالت تحمیلی خود راضی است .سلاح او،حالت تهاجمی یا مجبور کننده،سعی در جستجوی مبارزه،مسابقه ودر گیری است.به سختی تسلیم میشود،ودائماً تضادها را شدت می بخشد.

  تیپ ونوسی،فردی خود دار است .سلاح او جذبه یا کششی است که دارد.آشتی ناپذیر است. به خوبی می تواند در یک مذاکره یا بحث ، نقاط وشرایط ایجاد کننده ی تفاهیم را کشف کند.

گوش دادن همدلانه  

بدین معناست که با تمام وجود به حرفها گوش دهیم ونخواهیم که مسئله کسی رو که حرف میزند حل کنیم. گوش دادن همدلانه از دو گونه است یکی بازتاب ساده ودیگری بازتاب تفسیری. در باز تاب ساده ما عبارت گوینده رو از نو تکرار می کنیم بدون اینکه کلمه ای به آناضافه کنیم وبی آنکه به معانی پنهان موجود در پیام توجهی کرده باشیم .خیلی ساده عبارت او را در کلمات خود بیان میکنیم.در مورد بازتاب تفسیری به دو طریق میتوانیم عمل کنیم. ابتدا سخن اورا خلاصه میکنیم وبعد مضامینی در این پیام می یابیم. یعنی خودمان معنای عمیقتری به آن نمی افزاییم..در نوع دوم حرفهائی را که فکر میکنیم منظور گوینده است به زبان خودمون مطرح میکنیم هر چند که گوینده هنوز آنرا به زبان نیاورده است اما ما احساس میکنیم که منظور اصلی گوینده این است که این حرف را بزند.خوب نظر شما در این مورد چیه؟عینک بدبینی چیه؟؟؟ ما میتوانیم به دنیا به شکل دیگری نیز نگاه کنیم وآنرا بد خواه ارزیابی کنیم.میتوانیم نسبت بدنیا نظر بدبینانه داشته باشیم .اشخاصی با این ذهنیت ،منفی گرا هستندو به دنیا نظر بد بینانه نگاه میکننداشخاصی با این ذهنیت دنیا رو پر از بی عدالتی می بینند پر از ظلم وبدبیاری ارزیابی میکنند وقتی برای آنها اشکالی پیش میآید اتفاقی که معمولا می افتد آنرا حوادث واشخاص دیگر نسبت می دهندودیگران را سر زنش میکننداین اشخاص خود را قربونی ارزیابی میکنند.معمولا به این دلیل آنها خودشون رو دوست ندارندوبرای خود احترامی قائل نیستند.نیازی به گفتن نیست که خوش بینها سازنده هستند به پیش می تازند وآینده رو می سازند خوش بینها مثبت وشاداب هستند. برای آنها دنیا مکان زیبا وکمنظیری است که باید در آن زندگی کرد.این اشخاص از ذهنیت مطلوبی برخوردارند. راهی برای رسیدن به موفقیت اینست که به دنیا خوش بین باشیم شما چطور فکر میکنید؟شاید هم مهمترین موانعی که بر سر راهمون برای رسیدن به موفقیت وجود داشته باشد باورهای خود محدودکننده ویا علیه خود است. اینها باورهائی هستند که ما را محدود میکنند مانع از آن میشوند که تلاش کنیم ودر نتیجه دست به سیاه وسفید نزنیم که اینها باعث میشوند چیزهائی رو ببینیم که در اصل واقعیت ندارند.

 


همیشه با یاد او،اهداف پی در پی

 دنیای بیرون ما با درون ما در رابطه است . آنچه که برایمان اتفاق می افتد تا حدود زیاد بستگی دارد که در درون ما چه اتفاقی رخ میدهد. تجربه بیرونی ما باز تاب انگاره های درونی ماست. به مرور زمان ما در زندگی خود معادل ذهنی بارورها و مکنونات خود را ایجاد می کنیم.شخصی از سقراط پرسید:چگونه میتوان به درایت رسید. سقراط از اون شخص خواست کمی با هم قدم بزنند. به دریاچه ای که در نزدیکی آنها واقع بود رفتند.وقتی آب به عمق چهار پائی رسید،سقراط ناگهان سر اون شخص را گرفت واو را به زیر آب برد وهمانجا نگهداشت. آن شخص ابتدا فکر کرد که سقراط دارد با او شوخی میکند وبه همین جهت از خود مقاومتی نشان نداد.اما وقتی بیشتر وباز هم بیشتر زیر آب ماندوحشت زده شد.سعی کرد هر طور شدهسرش را از زیر آب بیرون بکشد تا هوائی به ریه های خود برساند.سر انجام سقراط آن شخص را رها کردتا او سرش را از زیر آب بیرون آورد.سقراط به او گفت:((وقتی به همان اندازه که حالا خواهان هوا بودی خواهان فراست شدی،هیچ عاملی نمیتواند سد راه تو شود تا به فراست نرسی.))در مورد هدفهای ما هماین موضوع صدق میکند که عزیزان من یکی از وظایف ما اینست که شعله های اشتیاق خود را زنده نگهداریم وپیوسته به یاد رضایت خاطرها وپاداشهائی که در نتیجه دستیابی به هدفهایمان به ما می رسد، باشیم.