سفارش تبلیغ
صبا ویژن

واژه های زندگی

....

پروردگار ما آن است که به هر چیزی آن‏ نوع خلقتی که شایسته اش بود عطا کرد و سپس آن را هدایت نمود در جهان ، هم خیر است و هم شر ، هم سازگاری است و هم ناسازگاری ، هم جود است و هم منع و امساک ، هم نور است و هم ظلمت ، هم حرکت و تکامل است و هم سکون و توقف اما آنچه وجود اصیل‏ دارد خیر است ، سازگاری است ، جود است ، نور است ، حرکت است ، شر ، تضاد ، منع ، ظلمت ، سکون ، وجودهای تبعی و طفیلی هستند در عین حال همین‏ امور تبعی و طفیلی نقش اساسی در فتح باب خیرات ، و در سازگاریها و تلائمها ، در جودها ، در نورها ، در حرکتها و تکاملها دارند جهان به حکم اینکه یک واحد زنده است ، یعنی قوای ذی شعور ، جهان‏ را تدبیر می‏کنند ، از نظر رابطه جهان و انسان ، جهان عمل و عکس العمل است یعنی جهان نسبت به نیک و بد انسان بی‏تفاوت نیست ، پاداش و کیفر ، امداد و مکافات ، در همین جهان علاوه بر آنچه در آخرت خواهد آمد هست ، شکر و کفر یکسان نیستحقیقت نیز جاودانه است یک حقیقت علمی اگر بالتمام حقیقت است‏ ، برای همیشه حقیقت است و اگر خطاست ، برای همیشه خطاست و اگر جزئی‏ از آن حقیقت است و جزئی خطاست ، آن جزء که حقیقت است برای همیشه‏ حقیقت است و آن جزء که خطاست برای همیشه خطاست آنچه متغیر و متبدل‏ است واقعیت است ، آنهم واقعیتهای مادی اما حقیقت ، یعنی اندیشه های‏ فکری و معتقدات ذهنی بشر ، از نظر انطباق و عدم انطباق با واقعیت وضع‏ ثابت و یکسانی دارد  که مالکیت خصوصی امکان نداشته باشد و مالکیت، اشتراکی و عمومی گردد در این صورت باز انسانها جبرا خوب می‏شوند ، حق، سایه گستر می‏شود ، همه برادر می‏شوند ، " من " ها " ما " می‏شوند ، نور و خیر و عدالت پیدا می‏شود در این بینش ، انسان ، محکوم جبر تاریخ‏ است و ابزار بر انسان تقدم دارد یک روزی ابزار اقتضا می‏کرد که انسان‏ خوب باشد ، خوب بود ، یک روز اقتضا می‏کرد بد باشد بد بود ، الان دوره‏ بدی انسان است ابزار تولید اقتضا می‏کند که انسان خوب شود ، باز انسان خوب می‏شود به این حساب نه باید به بشر خوش بین بود و نه بدبین . 

انسان را به خوبی دعوت می‏کند مثلا وقتی که انسانها در مقابل طبیعت و حیوانات درنده قرار گرفتند متوجه شدند اگر با هم‏ قرارداد صلح اجباری نبندند نمی‏توانند از خودشان دفاع کنند ، لذا اجبارا بر خودشان تحمیل کردند که یک زندگی اجتماعی داشته باشند و با هم براساس‏ عدالت رفتار کنند چون نفع همه در آن است پس جبر بیرونی انسان را وادار کرد که خوب باشد  نیز به پا کرد که جز از او و کسانی از طراز او یعنی پیغمبران ، ساخته‏ نیست . انقلاب درونی ایجاد کرد ، یعنی بشر را حتی علیه تبهکاریهای خودش‏ به قیام واداشت . این خصوصیت منحصرا از مذهب است که قادر است آدمی‏ را علیه تبه‏کاری و جنایتکاری شخص خودش به قیام وادارد ، که از خود حساب بکشد ، خود را ملامت کند ، و خود را به پای محکمه عدل و انصاف‏ قرار دهد.